آن روز با تو بودم امروز بی توام آن روز که با تو بودم بی تو بودم امروز که بی توام با توام
قصه ی ما
قصه نویس ! قصه نویس ! هق هق ما رو بنویس آیینه بین تویی ! بخون درد رو از این چشمای خیس بگو شنل قرمزی رو گرگه کجای قصه خورد ؟ بگو ! بگو حسن کچل کجای این ترانه مرد ؟ سیب طلا پیشکش تو ‚ باقی قصه رو بگو به شهر آفتاب می رسن ‚ گردنه های تو به تو ؟ قصه ی ما صدا نداشت اول و انتها نداشت آسمون سربی شب برای ستاره جا نداشت قصه نویس ! تو قصه مون برده ها کی رها می شن ؟ دروازه های مهر و موم کجای قصه وا میشن ؟ جونم به لب رسید از این قصه های سرد سیاه خسته شدم از این شب مداوم بدون ماه بگو کجای ماجرا غوله می افته از نفس ؟ ماهی کوچیک سیاه تا کی می مونه تو قفس؟ قصه ی ما هر چی که بود ترانه کم داشت نه سرود یه روز به دریا می رسه ماهی بی قرار رود